۱۳۹۴ فروردین ۱۳, پنجشنبه

انحصار وراثت

 

انحصار وراثت اموال پدری ام را بیاد ندارم آنچه میدانم نقل قول مادرم است.

روز بعد از فوت پدرم سر برادر بزرگم عمامه میگذارند و میافتد جلو جنازه  بعد از آن هم درس حوزوی میخواند. تنبل و شکم باره بود ودر حوزه علمیه هم بجایی نرسید. برادر کوچکم همیشه قبا برتن داشت نیمچه آخوندی بود و بعدا فرش فروشی کوچکی داشت او هم در این رشته بجائی نرسید. بسیار مردم گریز بود با روابط اجتماعی خیلی محدود و افکار قرون وسطائی وشدیدا مذهبی خرافاتی.                                                                                     انحصار

چند ماهی بعد از  فوت پدرم  برادر کوچک که اختیاردار برادر بزرگ وخواهرش نیز بود تمامی وسائل منزل وتمام کتابهای پدری ام را در وسط حیاط جمع کرده  و سمسار خبر میکند. در مقابل اصرار مادرم که بیشتر این وسائل زندگی را برای زندگی  لازم داریم واگر میخواهی بفروشی سهم مارا (مادرم ،من وخواهر کوچکم) جدا کن ونفروش میگوید اینجوری بعدا اختلاف میشود مادرم در خواست میکند سهم این بچه ها را از کتابهای میراثی جدا کن ونفروش شاید محمد بعدا کتابهای پدرش را بخواهد. این را هم نمیپذیرد.

من نمیدانم چقدر کتاب بوده فقط مادرم میگفت آقا یک کتابخانه بزرگ داشت که من هیچوقت حتی یک جلد از کتب پدری ام را ندیدم . بهر حال همه را میفروشد و پول سهم مارا پرداخت میکند . بعدا مادرم وسائل اندک زندگی روزمره را به چندین برابر قیمت خریداری میکند.

انحصار وراثت خانه هم چند سال بعد که من آنرا بخاطر می آورم ولی هنوز بمدرسه نمیرفتم انجام شد . بابت هشت یک مادرم که از ملک تعلق نمیگرفت چون پول نداشتند گفتند از ملک میدهیم برخلاف اصرار مادرو دائی ام که تقریبا سرپرستی ما را داشت که صبر کنید این بچه ها بزرگتر شوند وصلاح این است که آن وقت این خانه را بفروشیم ودو تا خانه کوچکتر بخریم کار انحصار وراثت را تمام کرده ملک را خط کشی کردند برسر دیوار کشی دائی ام گفت بچه صغیرها پول ندارند دیوار هم نمی خواهند .

برادر کوچیکه که نیابت و وکالت خواهر وبرادرش را داشت فیمابین دو حیاط دیواری به ارتفاع 4 متر کشید ما نه چاه آب داشتیم نه حوض ونه توالت و چاه فاضلاب . بک زیرو بالا طرف قبله و یک زیر وبالا طرف پشت به قبله به ما رسیده بود که هیچ یک راه پله هم نداشت . مادرم گریه میکرد ومیگفت ما حکم اسرای کربلا را داریم.

مادرم به کمک فامیل مادری انشعاب آب گرفت حوض و راه پله وتوالت نیز ساخت ودر نهایت خانه شکل گرفت  .  سالها بعد برادرم که خودش تمام کارها را از انحصار وراثت تا تقسیم خانه و دیوار کشی را انجام داده بود مدعی شد 20 سانتیمتر از ملک ما در حیاط شماست و وچون در پرداخت هشت یک مادری سندی نوشته نشده بود و ما مدرکی نداشتیم مدعی شد این 20 سانتی متر را باید از ما بخرید. برادر بزرگم که حالا آخوندی شده بود گفت من دخالت نمی کنم. شکایت به دادسرا بردند . ومن اولین احضاریه دادگستری را روز بعد از گرفتن دیپلم ( بعنوان هدیه!) از برادرم توسط مامور دریافت داشتم. یک هفته بعد راهی تهران شدم وبرای همیشه مشهد  را ترک کردم.

بعدها شنیدم وجه آن 20 سانتیمتر را با استدلال آنکه این خودکار بیک 5 ریال ارزش دارد و چون حالا من به آن احتیاج دارم پس باید 30 ریال بپردازم به چندین برابرقیمت آن را به  شوهر خواهرم فروخته بود و او میگفت این پول را دادم شاید اختلافها کمتر شود.

یاد آوری کنم هر دو برادر بسیار مذهبی، نماز اول وقتشان ترک نمی شد ودعای کمیل و ندبه وسایر مستحبات همیشه در راس امورشان بود.

 

۱ نظر:

  1. Borgata Hotel Casino & Spa, Atlantic City, NJ - Dr. Maryland
    Located in the heart 동해 출장마사지 of 원주 출장마사지 the 밀양 출장안마 beautiful Atlantic City Marina District, Borgata Hotel Casino & Spa features 의정부 출장마사지 modern 창원 출장샵 rooms, a casino, an on-site spa and a day spa.

    پاسخحذف